تجربه ی تبعيض،بی توجهی يا خشونت در خانواده، از زبان کودکان و والدین

کودکان بسیاری در سراسر دنیا تبعیض، بی ‌توجهی و خشونت را در خانه و خانواده تجربه می‌کنند و در این میان کودکان دارای معلولیت آنگونه که صندوق کودکان سازمان ملل متحد در گزارش جهانی خشونت علیه کودکان عنوان می‌کند، از آسیب‌پذیرترین گروه‌ها هستند.

تجربه ی تبعيض، بی توجهی يا خشونت در خانواده، از زبان کودکان و والدین

کودکان بسیاری در سراسر دنیا تبعیض، بی ‌توجهی و خشونت را در خانه و خانواده تجربه می‌کنند و در این میان کودکان دارای معلولیت آنگونه که صندوق کودکان سازمان ملل متحد در گزارش جهانی خشونت علیه کودکان عنوان می‌کند، از آسیب‌پذیرترین گروه‌ها هستند.

گاهی والدین زمانی که متوجه معلولیت فرزندانشان می شوند آنان را مورد بی‌توجهی قرار می‌دهند. این بی‌توجهی می‌تواند به معنای عدم پیگیری فرآیندهای درمانی یا توانبخشی کودک و یا به معنای عدم حمایت عاطفی از آنان باشد. البته گاه این بی‌توجهی در سال‌های اول تولد فرزند اتفاق نمی‌افتد، بلکه هم‌زمان با بزرگتر‌شدن او و خسته‌تر شدن والدین آغاز می‌شود. علاوه بر آن گاهی برخی از والدین ممکن است کمتر با کودکان‌شان هم‌کلام شوند و یا حتی برای مدتی با آنها قهر کنند. همچنین در خیلی از موارد، پدر رابطه عاطفی و حمایت کافی نسبت به فرزند دارای نیازهای ویژه ندارد و فرزند بی توجهی و خشونت در رابطه با پدر تجربه می کند.
در اینجا تجربیات چند نفر از کودکان و والدینشان را در رابطه با مورد تبعیض یا خشونت واقع شدن کودکان را می خوانیم:

مصاحبه 1:«آقامون اولش اصلا همکاری نداشت..... یعنی دکتر و اینا می‌برد، ولی تو خونه اصلا کمک نمی‌کرد.... هیچ‌توجهی نداشت... چون پسرم سی پی شدیده مثلا یه جور بود که فکر می‌کرد این که اصلا نمی‌فهمه..... من دیگه حالم خیلی بد شد.... اقدام به خودکشی کردم.... هیچ امیدی نداشتم، دنیا تموم شده بود، امیدی هم نداشتم که پسرم بهتر میشه.... ولی الان همکاری آقام خیلی خوب شده.... تو همه کارها کمک می‌کنه.... باهاش حرف می‌زنه، غذاش رو میده.....»

مصاحبه با مادر پسر 8 ساله، ساکن گرگان، cp شدید

مصاحبه 2:«خیلی دکتر بردم اون اوایل، بچه اولم بود.... من و باباش همه کار کردیم.... ولی گفتن ذهنی شدیده.... هیچی نمیگه...... داد می‌زنه..... یه وقتایی تو خونه دو ساعت داد می‌زنه.....(گریه مادر)ما هم دیگه راه‌مون دوره، تو روستاییم، نمی‌تونیم بفرستیم هر روز بره شهر یه مرکزی، ماشین هم نداریم..... دیگه خودمون هم بریدیم.... باباش که میره سر زمین، همون ظهر هم نمی‌خواد بیاد خونه... خواهر شوهرم میاد یه وقتا می‌گیرتش..... »

مصاحبه با مادر دختر 8 ساله، ساکن روستایی حوالی گرگان، دارای معلولیت ذهنی

گاه تبعیض به شکل «پنهان‌کردن» است. یعنی والدین یا خواهر و برادران کودکان دارای نیازهای ویژه، ترجیح می‌دهند که در محیط بیرون از خانه با آنان همراه نشوند.

مصاحبه 3:«شوهرم بچه‌ها رو میبره بیرون ولی خب این پسرم رو تو ماشین میذاره و متاسفانه دخترا رو بیشتر میبره توی پارک چون میگه این جیغ میکشه گریه میکنه، اذیت میکنه..... »

مصاحبه با مادر پسر 10 ساله، ساکن بیرجند، cp

مصاحبه 4:«پسر بزرگم تو سن بحران نوجوانیه و خیلی زود عصبانی میشه. میره تو اتاقش، در رو میبنده. از وقتی فهمید برادرش این مشکل رو داره این بچه کامل عوض شد..... اصلا بیرون نمیاد باهاش حتی 5 دقیقه، مهمونی نمیاد.... یعنی به جز تو خونه واقعا دوست نداره پیشش باشه.... »

مصاحبه با مادر پسر 9 ساله، ساکن سنندج، دارای اختلال طیف اتیسم

گاه والدین میان کودک دارای معلولیت و سایر کودکان در منزل تبعیض قائل می‌شوند. این تبعیض می‌تواند دو سویه داشته باشد. گاهی کودکان دارای معلولیت احساس می‌کنند که والدین‌شان آنها را مورد بی‌توجهی قرار داده. گاهی نیز بر عکس است. یعنی کودکانی که معلولیت ندارند، احساس می‌کنند خانواده بیشتر توجه خود را به فرزندی معطوف کرده که دارای معلولیت است.

مصاحبه 5:«بچه هام که بزرگترن یه جوریه که ناراحت میشن.... میگن تو همش وقتت با اونه.... همه درآمد خانواده داره برای اون میره.... فکر می‌کنن ما فرق میذاریم.... ولی خوب چیکار کنم.... اون واقعا نیاز داره که من کمکش کنم.....»

مصاحبه با مادر دختر 11 ساله، ساکن تهران، دارای معلولیت ذهنی

گاهی نیز والدین کودکان دارای معلولیت شان را از انجام برخی از کارهایی که سایر فرزندان‌شان انجام می‌دهند، محروم می‌کنند. مثلا به آنان اجازه نمی‌دهند که به اردو بروند، یا با دوستانشان بیرون از خانه بازی کنند و یا به خانه‌های دوستان‌شان بروند.

مصاحبه 6:«خانواده من با اینکه خیلی همکاری می کنن اما هنوز هم مثلا بخوام بیرون برم فکر نمی کنم منم نوجوونم.... مثلا دوست دارم با دوست هام برم بیرون... یا با بچه های فامیل... مثلا میگن کی حالا دست تو رو بگیره؟ کارهای تو رو بکنه.... دلشون نمی خواد که تنها بیرون برم...»

بحث گروهی با دختران دارای اختلال بینایی، تهران

گاهی نیز برخی از والدین یا اعضای خانواده، کودکان دارای معلولیت را مورد خشونت کلامی یا فیزیکی قرار می‌دهند. آنها را مسخره می‌کنند، توانایی‌هایشان را نادیده می‌گیرند، آنان را مورد ضرب و شتم قرار می دهند و گاه آنان را برای تنبیه در اتاق حبس می‌کنند.

مصاحبه 7:«من با مامانم اصلا حرف نمی‌زنم.... چون دیدش بده، مثلا همش میگه تو که پیشرفت نکردی.... اصلا تا حالا یه بارم نیومده مرکز..... داییم من رو میاره.... حالا شاید من دارم ضعیف پیشرفت می‌کنم ولی اون اصلا به چشمش نمیاد.....همش رفتارش پرخاشگره..... بهش میگم من افسرده شدم، میگه تو خوشی زده زیر دلت....»

مصاحبه با پسر 18 ساله، ساکن اهواز، دارای معلولیت جسمی -حرکتی

مصاحبه 8:«اصلا رابطه خوبی ندارن با داداشش. همدیگرو دوس دارن ولی اون پسر کوچیکم هنوز شش سالشه دیگه درک و فهمش رو نداره، همش ادای داداشش رو درمیاره، چرا داداش من اینجوریه؟ داداشم یه وقت با من نیاد مدرسه. داداشم رو نیاریش مهد کودک. با من عکس نگیره. الان با اینکه کوچیکه یه کم با حرفاش این متوجه میشه که اون داره چی میگه، اذیتش میکنه....»

مصاحبه با مادر پسر 13 ساله، ساکن بیرجند، دارای معلولیت جسمی و ذهنی شدید

علاوه بر آن، برخی از کودکان دارای معلولیت، شاهد خشونت‌های کلامی و فیزیکی والدین‌شان با یکدیگر هستند. گاه این مشاجره‌های خانوادگی مستقیما به معلولیت این کودکان مرتبط است و گاه ریشه‌های دیگری دارد. اما به هر حال «شاهد‌خشونت‌بودن» نیز خود یکی از مصادیق خشونت علیه کودکان است.

مصاحبه 9:«من که خودم افسرده شدم..... شوهرم هم ناراحتی اعصاب داره..... دعوا زیاد می‌کنیم تو خونه.....چون اصلا با من نمیاد، همه کارهای بچه رو خودم انجام میدم.... 6 دفعه تو سنندج بستری شده، یه بار نیومده باهام.... برای همین زیاد دعوا و جر و بحث‌مون میشه....»

مصاحبه با مادر پسر 9 ساله، ساکن سنندج، دارای معلولیت جسمی حرکتی

 

 

منبع:
  1.  World report on violence against children.unicef.2006