مشارکت کودکان و خانوادهها در فرآیند توانبخشی
«مشارکت» کودکان و خانوادهها در فرآیند توانبخشی میتواند به معنای انجام تمرینات توانبخشی در خانه باشد، اما مفهوم بزرگتر «مشارکت»، شرکت آنها در تصمیم گیریها و برنامهریزیهای مرتبط با توانبخشی است.در ادامه تجربیات خانواده ها و کودکان را در این زمینه می خوانیم.
«مشارکت» کودکان و خانوادهها در فرآیند توانبخشی میتواند به معنای انجام تمرینات توانبخشی در خانه باشد، اما مفهوم بزرگتر «مشارکت»، شرکت آنها در تصمیم گیریها و برنامهریزیهای مرتبط با توانبخشی است. چیزی که برخی از کودکان و خانوادههایشان گاه آن را تجربه کردهاند و مثلا از آنان پرسیده شده که مایلند به دست آوردن چه مهارتهایی را در اولویت قرار دهند و یا فکر میکنند در چه تمرینهایی پیشرفت داشتهاند و در چه تمرینهایی نه.
در ادامه تجربیات خانواده ها و کودکان را در این زمینه می خوانیم:
مصاحبه 1:«وقتی آوردمش مرکز بهم گفتن خوب این بچه هم مشکل گفتار داره و هم ذهنی. شما الان اولویتت چیه؟ یعنی انتظار داری که بچه شما تو مرکز چه چیزهایی رو یاد بگیره. من گفتم میخوام کارهای خودش رو بتونه بکنه یا مثلا اگه چیزی میخواد بتونه به ما بگه، من نمیخوام مثلا رنگها و عددها رو یادش بدین... بعد برام توضیح دادن که مثلا ما اول میایم رو اینا کار میکنیم ببینیم پیشرفتش چطوریه بعد میریم رو یه چیزای دیگه.... اینجوری خیلی خوب بود، یعنی وقتی از آدم میپرسن بلاخره برای پدر مادر مهمه....بعد مثلا به من گفتن حالا شما هم تو خونه اینکارها رو باهاش انجام بده و ما هم داریم انجام میدیم، حتی یه وقتا استادشون میاد به من و خانومم هم یاد میده که مثلا چی کارها باید بکنیم...»
مصاحبه با پدر دختر 12 ساله، ساکن بیرجند، دارای معلولیت ذهنی
مصاحبه 2:«من به بابا و مامانم گفتم میخوام دیگه تمرکز رو بذارم رو تقویت تنه و دستهام. مامانم با این موضوع هنوز یه ذره مشکل داره ولی من بهش میگم مامان جان من اگه قرار بود تو این چند سال با تقویت پاهام به جایی برسم میرسیدم، از دو سالگی دارم رو اون کار میکنم و دیگه از این بهتر نمیشه... کادرمانم هم باهاش صحبت کرد و گفت مهمه که خودش چی میخواد. می تونیم پا رو ادامه بدیم ولی تمرکز رو بیشتر بذاریم رو تنه و دستها...»
بحث گروهی کودکان دارای معلولیت جسمی حرکتی، تهران
با وجود اینکه برخی از خانوادهها در برنامهریزی توانبخشی طرف مشورت قرار گرفتهاند اما به نظر میرسد که برای بیشتر آنها مشارکت در این فرآیند، عمدتا محدود به انجام تمرینات در خانه بوده که در این زمینه نیز با مشکلاتی رو به رو بودهاند.
مصاحبه 3:«من خودم صبح این رو میارم مرکز، میرم یه کم کارهای خونه رو میکنم، ظهر برش میگردونم.... یه بچه کوچیک هم دارم که شیرخوره است واقعا نمیرسم... یعنی هر وقت برسم باهاش تمرین میکنم اما دروغ چرا اونجوری نیست که بگم هر روز باهاش تمرین میکنم...»
مصاحبه با مادر کودک 10 ساله، ساکن کرمان، دارای معلولیت ذهنی
مصاحبه 4:«یعنی تو خونه هر چی بهش میگم بیا این تمرینها رو انجام بده گوش نمیده.... بازی در میاره یا غر میزنه که نمیخوام، خسته شدم... یعنی من از عهده این بر نمیام....»
بحث گروهی با مادران کودکان دارای معلولیت جسمی حرکتی، گرگان
مصاحبه 5:«مربیشون غر میزنه میگه تو خونه با این کار نمیکنی، به خدا من خودم ناراحتی اعصاب دارم. دو تا بچه دیگه هم دارم.... اصلا همینکه برسم اینها رو جمع و جور کنم و شام و نهار بدم دیگه به چیز دیگه نمیرسه... کی بدش میاد، منم دوست دارم برای بچهام یه کاری بکنم ولی خدا شاده نمیتونم، توانش رو ندارم...»
بحث گروهی با مادران کودکان دارای معلولیت جسمی حرکتی، تهران